qwryigdsjfa

سعی میکنم موضوعات مختلفی روبزارم
  • خانه 

تلنگر

#تلـــــنگࢪانھ 🚶‍♀

بيخودي پرسه زديم ،
صبحمان شب بشود
بيخودي حرص زديم ،
سهممان كم نشود
ما خدا را با خود ،
سرِ دعوا بُرديم
و قسم ها خورديم
ما به هم بد كرديم ،
ما به هم بد گفتيم ،
ما حقيقت ها را ، زير پا له كرديم
و چقدر حظ بُرديم ، كه زرنگي كرديم
روي هر حادثه اي ، حرفي از عشق زديم

از شما ميپرسم ، ما كه را گول زديم ؟
‌

تلنگر

24 بهمن 1402 توسط مرضیه رحمتی

#تلـــــنگࢪانھ 🚶‍♀

دلهای پاک
همچون برکه‌های زلال
و آرامی‌اند که
پرندگان سبکبال
برای رفع خستگی کنار آن
می‌نشینند و به آن پناه میبرند

خوشا بحال دلهای پاک
وخوشا بحال کسانی که
مایه‌ی آرامش دیگرانند

 نظر دهید »

تلنگر

01 آذر 1402 توسط مرضیه رحمتی

#تلـــــنگࢪانھ_🚶‍♂🚶‍♂

 


این بود زندگی؟؟؟

روزگار عجیبی است:
هرگز زندگی را اینگونه ندیده بودیم.

جاده ها خلوت هستند،
اما نمی توانیم سفر کنیم.
دستهایمان تمیزتر از قبل است،
اما نمی توانیم دست بدهیم.
وقت بیشتری داریم،
اما نمیتوانیم دور هم جمع شویم.
وقت برای آشپزی داریم،
اما نمیتوانیم میهمانی بدهیم.
دوستان و نزدیکانمان را از دست میدهیم،
اما نمی توانیم آنها را بدرقه کنیم.

روزگار غریبیست…
دراین روزگار غریب بیاییم قدر همدیگر /را بیشتر بدانیم و بیشتر هوای هم را داشته باشیم.
آرزوی صحت و سلامتی برای همه….

لطفا مواظب خودتون باشید
‌

 نظر دهید »

تلنگر

30 آبان 1402 توسط مرضیه رحمتی

#تلـــــنگࢪانھ 🚶‍♀

به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم. بعد پاشدم.
به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه.
حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم.
وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت
باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم. باورم نمی شد که ساعت مرده باشد. به این کارها عادت نداشت.
من هم توقع نداشتم…
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند.
بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت.
مرتب، همیشگی.
آنقدر صبور دورت می چرخند که
چرخیدنشان را حس نمی کنی.
بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند.
بی آنکه بگویند باطری شان
دارد تمام می شود.
بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد
که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم،
قبل از شش و بیست دقیقه …
‌

 نظر دهید »

تلنگر

30 آبان 1402 توسط مرضیه رحمتی

#تلـــــنگࢪانھ🚶‍♀

بعضی آدم ها می آیند که بمانند..
که دلیلِ حالِ خوبمان شوند؛
که بشوند همدم روزها و شب های بی قراری؛
بشوند شریک حال خوب و بدمان!

بعضی آدم ها عجیب خنده روی لبمان
می نشانند!
می آیند و می شوند رفیقِ شفیقِمان؛

از همان ها که عمری دلمان بهانه شان
را می گرفت؛
همان ها که با بودنشان قلبمان نفسِ تازه
و روحمان جان می گیرد

بعضی آدم ها هرچند دیر می آیند امّا
خیلی زود ساکنِ ابدیِ خانه ی قلبمان
می شوند‌…
‌

 1 نظر

امربه معروف

30 آبان 1402 توسط مرضیه رحمتی

زلزله تقریبا” ده ثانیه احساس شد. اما میلیون ها نفر به خیابان ریختند. نیمه برهنه، با دست خالی ، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک و حتی مدارک شناسایی… میلیون ها نفر همه آن چیزهایی که یک عمر برای داشتن شان جنگیدند، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظه ای درنگ رها کردند و فقط جان ناقابل را برداشتند و به خیابان زدند…
میلیون ها زن طلاهای عزیزشان، چکمه هایی که روزها پاساژها را برای خریدن شان وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند، دکوری که ده بار برای چه جور چیدنش با همسرشان جوری بحث کرده بودند انگار مهمترین اتفاق زندگی است، غذایی که برای پختنش از صبح زحمت کشیده بودند… را از یاد بردند و گریختند.
میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند؟ تا دقایقی پدر و مادر و همسر و فرزند و معشوقه از یادشان رفت. همه آن چیزهایی که یک روز با اطمینان می گفتند امکان نداره یه ثانیه از یادم بره!
هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بردارد. یا حتی مدرک تحصیلی و حکم انتصاب به عنوان مدیر فلان جای مهم که برایش زیرآب صدها نفر را زده بود، بدون وضو رفته بود صف اول نماز جماعت اداره، حاجی فلانی سفارشش کرده بود … میلیون ها نفر فقط فرار کردند، از ترس فرو ریختن سقفی که برای خریدنش، برای اجاره کردنش، برای پرداخت قسط هایش روزها و شب ها زحمت کشیده بودند…. از ترس سقفی که بخشی از عمر و سلامتی شان را برای داشتنش حراج کرده بودند.

آن چند دقیقه محشر بود. میزان شجاعت آدم ها، میزان عشق و وفاداری شان به خانواده، میزان ادعاهایشان حداقل به خودشان و اطرافیان شان ثابت شد.

تلخ بود اما آن چند ثانیه را دوست دارم. برای اینکه هزاران بار در ذهنم با آن مواجه شده ام، اینکه تا دقیقه دیگر هیچکدام مان ممکن است نباشیم.

اینکه مرگ به اندازه زندگی واقعیت دارد.

درس عبرتی بود برای ما که عبرت نمی گیریم. مایی که بعد از آرام شدن نسبی اوضاع دوباره همان موجودی می شویم که بودیم…

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

qwryigdsjfa

این وبلاگ سعی میشه مطالب خوبی قراربدم

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امربه معروف
  • بدون موضوع
  • تلنگر
  • تلنگر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس